دلتنگی ها ...
دلتنگی ها ...

دلتنگی ها ...

شعری از مهرداد اوســـتا


وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
 
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم
 
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
 
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
 
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
 
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
 
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
 
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
 
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
 
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

نظرات 2 + ارسال نظر
عسل سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:43 ب.ظ http://shabro.blogsky.com

سلام
خیلی زیبا بود و غمگین.

سلام
ممنون

ermiya چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:30 ب.ظ http://www.zehnbarkaghaz.blogsky.com

شعر زیبایی بود.
باید درس آموخت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد