دلتنگی ها ...
دلتنگی ها ...

دلتنگی ها ...

آن غریبه . . .


و شاید سال ها بعد . . .

بی تفاوت از کنار هم بگذریم و . . .

در دل بگوییم : . . .

آن غریبه ! چقدر شبیه خاطراتم بود ! . .


چی میشد...

می خوام از دنیا بپرسم چی می شد
که اگه پا نمی ذاشتم رو تنش
می خوام از خدا بپرسم چی می شد
که اگه خاری نبود تو چمنش
وقتی پایان خوشی ها مردنه
عاقبت شربت پیری خوردنه
پس چرا ای خدا منو آوردی به دنیای گناه
پس چرا ای خدا پاشیدی رو بخت من رنگ سیاه

اگه من تو نطفه مدفون می شدم چی می شد
گردش چرخ خدا کمتر می شد نه نمی شد
پشت پرده نیست و داغون می شدم چی می شد
دنیا بی من طفل بی مادر می شد نه نمی شد
پس چرا ای خدا منو آوردی به دنیای گناه
پس چرا ای خدا پاشیدی رو بخت من رنگ سیاه

چمدان


می روم اما چمدانم را نمی برم …
سنگین است روزهایی که بی تو زندگی کرده ام !





چقد سخته وقتی ازت میپرسه “ناراحت شدی ؟”
اشک از چشات بریزه و بگی اشکال نداره …


از خودت بگو


حرف های من بماند برای بعد......

دلخوری هایم..دلتنگیهایم...

و تمام اشک هایم.........

تو از خودت بگو....

با او چگونه میگذرد که با من نمیگذشت

مطمئن باش

مطمئن باش و برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
و خیالم می گفت
تا ابد مال تو بود
تو برو. برو تا راحت تر
تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم

گاهی ....

گاهی سخت می شود

دوستش داری و نمی داند

دوستش داری و نمی خواهد

دوستش داری و نمی آید

دوستش داری و سهم تو از بودنش

فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت

دوستش داری و سهم تو

از این همه ، تنهایی است

بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه

محکم بغلت کنه

بذاره اشک بریزی راحت شی….

بعد آروم تو گوشت بگه: ” دیوونه من که باهاتم

 

متن ترانه ملا ممدجان

بیا که بریم به مزار ملا ممد جان


سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان


بیا که بریم به مزار ملا ممد جان


سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان


سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان


برو با یار بگو یار تو آمد


گل نرگس خریدار تو آمد


گل نرگس خریدار تو آمد


برو با یار بگو چشم تو روشن


همان یار وفادار تو آمد


همان یار وفادار تو آمد


بیا که بریم به مزار ملا ممد جان


سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان


بیا ای یار که مجنون تو هستم


خراب لعل میگون تو هستم


خراب لعل میگون تو هستم


نمیبوسم لب پیمانه ی می


پرشان و جگر خون تو هستم


پرشان و جگر خون تو هستم


بیا که بریم به مزار ملا ممد جان


سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان

هیچ

خداوندا...


سهم من از مال و مکنت دنیا که هیچ ...


از رزق و برکت زیاد هم که هیچ...


از مهر و محبت همگان هم که هیچ...


بخت و اقبال هم که از هیچ هیچ تر...


پس چه اصراری داری برای ماندنم در دنیای هیچ؟!

مرحم

و حالا دیگر ...

آب زمزم هم برای ریشه خشکیده من مرحم نیست...!!!



برگ های خشکیده