یه شب خوب تو آسمون، یه ستاره بود چشمک زنون،
خندیدو گفت کنارتم تا آخرش تا پای جون،
ستاره ی قشنگی بود، آروم و نازو مهربون،
ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون،
اما زیاد طول نکشید، عشق منو ستاره جون،
ابر اومد ستارمو دزدیدو برد نامهربون،
حالا شبا به یاد اون ذل میزنم به آسمون،
دلم میخواد داد بزنم این بود قول و قرارمون؟
اگر مجبور باشم انتخاب کنم بین دوست داشتنت یا نفس کشیدن؛ از آخرین نفسم استفاده می کنم تا بهت بگویم دوستت دارم
If i has to choose between loving you, and breathing. I would use my last breath to say
I LOVE YOU.
اشکهای من از غصه نیست
فقط…
چشمهای من خجالتیست
چشمانم به وقت دیدنت ” عرق ” میکند !
اما…
تو این را باور نکن…
غصه از اشکهای من میبارد
هوا ترست به رنگ هوای چشمانت
دوباره فال گرفتم برای چشمانت
اگر چه کوچک و تنگ است حجم این دنیا
قبول کن که بریزم به پای چشمانت
قصیده می شوم اگر تو تشنه ی شنیدنی
به اوج می رسم اگر، تو بی قرار دیدنی
بیا که درهوای تو، از نو نفس تازه کنم
بیا که این حماسه را با تو پُر آوازه کنم
اگر خواستی بدانی چقدر ثروتمندی هرگز پول هایت را نشمار...
قطره ای اشک بریز و دست هایی که برای پاک کردن اشک هایت می آیند را
بشمار...
این است ثروت واقعی.....
کوروش کبیر