دلتنگی ها ...
دلتنگی ها ...

دلتنگی ها ...

ضرب المثل فارسی از حرف (ص) تا (ق)

فصل ص

صابونش به جامه ما خوردست!

صبر کوتاه خدا سی سال است!

صبر بالاترین هنراست.

صبر گلی است که در باغ هر کسی نمی روید.

صبح مادر حرفه هاست و شب مادر اندیشه ها.

صحت بهتر از ثروت است.

صدا هر طور که باشد انعکاسش هم همانطور است.

صد رحمت بکفن دزد اولی!

صد پتک زرگر، یک پتک آهنگر!

صد تا گنجشک با زاغ و زوغش نیم من است!

زاغ: بچه پرنده

صد تا چاقو بسازد، یکیش دسته ندارد!

صد رحمت به کفن دزد اولی!

صد سال گدایی می کنه هنوز شب جمعه را نمی شناسه!

صد سر را کلاه است و صد کور را عصا!

صد سوزن جمع کنی یک جوال دوز نمی شود.

جوال دوز: وسیله ای که با آن پارچه های ضخیم را می دوزند (که از سوزن کلفت تر است)

صد من پر قو یک مشت نمی شود!

صد موش را یک گربه کافیست!

صفرایش به یک لیمو می شکند!

صفرا: یکی از مزاج های چهار گانه آدمی (صفرا ، سودا ، بلغم ، خون)

صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

صنار جیگرک، سفره قلمگار نمی خواد!

صید را چون اجل آید سوی صیاد رود.

فصل ض

ضامن ِ روزی بود روزی رسان!

ضرب خورده، جراحه!

ضرب المثل، کلید اندیشه است.

ضربه ای که نفع داشته باشد، به گردن آزاری نمی رساند.

ضرب المثل دزد را عاقل می کند.

ضرب المثل ها حکمت و فلسفه کوچه و بازار است.

ضرب المثلهای کهن، فرزندان حقیقت اند.

ضرر به موقع بهتر از منفعت بی موقع است!

ضرر کار کن، کار نکردن است!

ضیافتها کوتاه و عمر طولانی!

ضرورت، ترش را شیرین کند.

فصل ط

طاس اگر نیک نشیند همه کس نرّاد است!

طاووس را به نقش و نگاری که هست، خلق             تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش  (سعدی)

طبل تو خالیست!

طبیب بی مروت، خلق را رنجور می خواهد!

طبیعت با کم، قناعت می کند.

طعام دیگری خوشمزه تر است.

طعمه ی هر مرغکی انجیر نیست!

طلا در تیرگی می درخشد.

طمع آرد به مردان رنگ زردی!

طمع پیشه را رنگ و رو زرد است!

طمع را نباید که چندان کنی                که صاحب کرم را پشیمان کنی

طمع زیاد مایه ی جوانمرگی است!

طمعش از کرم مرتضی علی (ع) بیشتر است!

طمع، چاه اشتباه است.

طی نکرده گز نکن.

فصل ظ

ظالم پای دیوار خود را می کند!

ظالم، دست کوتاه است!

ظالم، همیشه خانه خراب است!

ظاهرش چون گور کافر پر حلل                      باطنش قهر خدا عزوجل

حلل: زیورها، لباسهای نو و بردهای یمانی

ظلم ظالم بر سر اولاد ظالم می رود.

ظلمتی مانند نادانی نیست.

فصل ع

عاشقان را همه گر آب برد                خوبرویان همه را خواب برد (ایرج میرزا)

عاشق بی پول باید شبدر بچیند!

عاشقم، پول ندارم - کوزه بده آب بیارم!

عاشقی پیداست از زاری دل             نیست بیماری چو بیماری دل  (مولوی)

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد   (حافظ)

عاشقی کار سری نیست که بر بالین است  (سعدی)

عاقبت جوینده یابنده بود.  (مولوی)

عاقبت گرگ زاده گرگ شود                        گر چه با آدمی بزرگ شود   (سعدی)

عاقل به کنار آب تا پل می جَست        دیوانه پا برهنه از آب گذشت

عاقل گوشت خورد، بی عقل بادمجان!

عالم بی عمل به چه ماند؟  گفت: به زنبور بی عسل!

عالم شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل!

عالم نا پرهیزگار، کوریست مشعله دار!

عبادت بجز خدمت خلق نیست            به تسبیح و سجاده و دلق نیست  (سعدی)

عجب کشکی ساییدیم که همش دوغ شد!

عجله، کار شیطان است!

عجله و عقل با هم جور در نمی آید.

عجله سبب ضرر است و ضرر باعث بدبختی است.

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!

عذر بدتر از گناه!

عروس مردنی را گردن مادر شوهر نیندازند!

عزیز کرده ی خدا را نمی شود ذلیل کرد!

عزیز پدر و مادر!

عسل در باغ هست و غوره هم هست!

عسل نیستی که انگشتت بزنند!

عشرت امروز به فردا مفکن.

عشق است و هزار بد گمانی.

عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند!

عشق رفیق نابینا است.

عشق در هر کجا پا گذارد، عقل آنجا را ترک می کند.

عقد پسر عمو - دختر عمو را در آسمان بسته اند!

عقلش پاره سنگ برمی دارد!

عقل که نباشد جان در عذاب است!

عقل مردم به چشمشان است!

علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد                 دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست  (سعدی)

علاج کن کز دلـم خون نیاید                          سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل 

علف به دهان بزی باید شیرین بیاید!

علم بی عمل همچون درخت بی ثمر است.

علم سطحی یکسره قیل است و قال

عوض، گله ندارد!

عیدت را اینجا نو کردی، نوروزت را جای دیگر برو!

فصل غ

غالباً انسان آنچه را که نمی خواهد می یابد.

غاز می چراند!

غربال را جلوی کولی گرفت و گفت: منو چطور می بینی ؟ گفت: هر طور که تو می بینی!

غروب همه را به خانه می آورد.

غصه فردا را امروز نباید خورد.

غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو!

غم مرگ برادر را برادر مرده می داند!

غوره نشده مویز گشتی                               نزد همه کس عزیز گشتی

غیرت بی بصیرت، آتشی است بی نور.

فصل ف

فاتح، احساس خستگی نمی کند.

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان               آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست ؟ (ناصر خسرو)

فرزند بی ادب مثل انگشت ششم است، اگر ببری درد دارد، اگر هم نبری زشت است!

فرزند کسی نمی کند فرزندی                          گر طوق طلا به گردنش بر بندی!

فریاد کشیدن روش بی خردان است.

فرشش زمین است و لحافش آسمان است!

فرش، فرش قالی؛ ظرف ، ظرف مس؛ دین، دین محمد (ص)!

فضول را به جهنم بردند گفت: هیزمش تر است!

فضیلت تنها نیست، حتما همسایگانی دارد.

فقر، قوم و خویش ندارد.

فقط ساعات طلایی هستند که به شمارش در می آیند.

فقیر، در جهنم نشسته است!

فکر نان کن که خربزه آب است!

فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه.

فواره چون بلند شود سرنگون شود!

فیل خوابی می بیند و فیلبان خوابی!

فیلش یاد هندوستان کرده است!

فیل و فنجان!

فصل ق

قاتل با پای خود پای طناب دار می رود.

قاچ زین را بگیر، اسبدوانی پیشکشت!

قبای بعد از عید برای گـَـل ِ منار خوبه!

قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری.

قرآن کنند حرز و امام مبین کشند                    یاسین کنند ورد و به طاها کشند تیغ

قربون برم خدا رو، یک بام و دو هوا رو، اینور بام گرما، رو اون ور بام سرمارو!

قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم!

قرض که رسید به صد تومن، هر شب بخور قیمه پلو!

قلم، دست دشمن است!

قلیان بکشیم یا خجالت                 ماندیم میان این دو حالت

قوم و خویش، گوشت هم رو می خورند اما استخوان هم رو دور نمی اندازند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد