دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می
دهد …
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش
غرق می کند…
دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد
…
دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می
طلبد…
دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…
دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می
کشد …
دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد
…
دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست…
دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…
دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است…
دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…
دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…
دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است…
دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست…
دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر
می کند…
دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست…
دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است…
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است
بارون صدایِ احساسه
نم ِ بارون چشاتو می شناسه
تورو از دست دادم
توو یه لحظه آدم دنیاشو می بازه
تلخ ِ سکوت ِ این خونه
آخه غیر از خدا کی می دونه
توو دلم آتیشه
با تو بهتر می شه حال ِ این دیوونه
این روزا سخت تر از اونه که باور کنی
مگه میشه با یه خاطره سر کنی
تو می دونی من چیزی نگم بهتره
توو دنیا کی از ما عاشق تره
یه جوری هق هق زدم، صدام زخمی ِ
اینا دردی که نمی فهمی ِ
یه دفعه پرپر شد پر ِ پروازمون
گرفته اس چقد دلِ آسمون
من دلخورم تو هم هستی
ولی باز این غرورو نشکستی
چی شده بی خوابی
تو که راحت رو من چشماتو می بستی
درگیر درد مجنونم
مردم که میگن دیوونم
مگه تنها تنها
می ری زیر ِ بارون که من پریشونم
دارم رنگ بی بندو باری میگیرم واسه خنده از هرچی
یاری می گیرم دارم می فروشم همه لحظه هامو دارم
رنگ یک زخم کاری می گیرم دارم تو دلم اشک رفتن
می بارم میخوام داده هاتو واست پس بیارم
نمیخوام بفهمی وقتی نباشی من حتی همین
گریه ها رم ندارم تو رو به رهایی و من به این غم
میری تا توی سرنوشتت نباشم اگه روزی برگشتی و من
نبودم بدون خواستم اما نشود بی تو باشم
می خندم تا یادم نیاد خاطراتت که سنگین تر از این نشه
خواب بی جا نمیخوام که حاله دلم رو بفهمی نمیخوام بفهمی
که بی تا داده بی تو
غروب تو میری و من میشکنم باز بروت این شکسته و
نمیخوام بیارم نمیخوام بفهمی که وقتی تو نیستی
دلیلی واسه زنده بودن ندارم تو رو به رهایی و من
رو به این غم میری تا توی سرنوشتت نباشم اگر روزی
برگشتی و من نبودم بدون خواستم اما نشود بی تو باشم
تو از قبیله لیلی
من از قبیله مجنون
تو از سپیده و نوری
من از شقایق پرخون
تو از قبیله دریا
من از نژاد کویرم
همیشه تشنه و غمگین
همیشه بی تو اسیرم