دلتنگی ها ...
دلتنگی ها ...

دلتنگی ها ...

تنهایی...

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست 
تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست
تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم
تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست
تنهایی را دوست دارم………..
زیرا در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست

و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد.
چون در تنهایی به تو فکر می کنم .
شاید در سکوتی یا شاید در شبی سرد و بارانی دوباره در کنارم باشی .

تنهایی را دوست دارم …..

ناگهان عشق

موسیقی ناگهان عشق


 

Suddenly love comes in and finds me on open ground
Nowhere to hide, nowhere to run, there's no turning back
And a journey has just begun

Suddenly love breaks down the doors
There is singing inside
And all of the light that's in your eyes, shining here tonight
Has woken the man in me, and the woman in you
The woman in you

All night, heads on the pillow, and eyes that are never shut
All night, rain on the window, but inside, we have so much

Suddenly love takes me away where I've never been
Shows me a world I have never seen, I could only dream
That I ever would find myself with a lover like you
A lover like you

All night, heads on the pillow, and eyes that are never shut
All night, body to body, and thrilling to every touch

Oh, suddenly love takes me away where I've never been
It shows me a world I have never seen, and I just want to be
Alone in your mystery, love me over and over, and over and over again

I love you

There are those who think that love comes with a lifetime guarantee,
But we know from those around us, that this may not always be,
It's the simple things that come between a father and a son,
But when they try to talk, the knives are out before they have begun;

Well that was me, and I have seen the light that shines for eternity,
Because I learned to say the words "I love you;"

So many hearts have been broken by the lies of history,
And so many arms are still open for that final mystery;
We must show respect for all the rest, and what a man believes,
And the one who died upon the cross, well he is the one for me,
And he said "Come with me and you will see the light that shines
For eternity, be strong and learn to say the words "I love you;"

And this endless road that we are on just keeps on going round,
But there's one destination that always is here to be found;

So come with me, and you will see the light that shines for eternity,
Be strong and learn to say the words "I love you,"
Be strong and learn to say the words "I love you," the words "I love you,"
The words "I love you," the words "I love you."

 

 

بعضی ها عقیده دارند که عشق در طول زندگی ادامه خواهد داشت.

اما ما از اتفاقاتی که در اطراف می اُفتد می بینیم که همیشه اینطور نیست.

ساده ترینش بین پدروپسری اتفاق می افتد که

قبل از اینکه بخواهند با هم صحبت کنند،شمشیرهایشان را از رو بسته اند.

اما این منم که دیده ام،نوری را که تا ابد خواهد درخشید

;”چون من یاد گرفته ام که بگویم:"دوستت دارم."

چه بسیار قلب هاکه با دروغها در طول تاریخ شکسته اند

و چه بسیار آغوش ها که به افسانه ها اعتقاد دارند،باز مانده اند

ما باید به اعتقادات و آیندگان احترام بگذاریم

و کسی که از میانمان رفته است ،هنوز میان ماست

و او خواهد گفت:"با من بیا و نوری که تا ابدیت خواهد درخشید را ببین

قوی باش و یاد بگیر که بگویی:"دوستت دارم"

و به این راه بی پایان که در آن گذر می کنیم ادامه بده

اما همیشه راهی هست که خواهی یافت

پس با من بیا و نوری که تا ابدیت خواهد درخشید را ببین،

قوی باش و یاد بگیر که بگویی:"دوستت دارم"

قوی باش و یاد بگیر که بگویی:"دوستت دارم"

”"دوستت دارم"."دوستت دارم".دوستت دارم"

 

 

عـــشـــق من

عشق من!
بر آب چشمه‌ساران
آن‌گاه که بــاد آن‌ها را با خود می‌آورد
شباهنگام گل‌های سرخ پرپر شده را
شناور بر روی آب می‌بینیم.
و بر این دیوار آنگاه که شب به پایان می‌رسد
گمان می‌کنیم که لکه‌های خونی را ببینیم،
که جز گل‌های سرخ نیستند
آ ه ای عشق من ،  ای عشق من!…


تنـــــــــــــــــــــــــــــــــهایی


قطره قطره اگر چه آب شدیم ابر بودیم و آفتاب شدیم
ساخت ما را همان که می پنداشت ,به یکی جرعه اش خراب شدیم
رنگ سال گذشته را دارد همه ی لحظه های امسالم
??? حسرت را همچنان می کشم به دنبالم
قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی که به تکرار می کشد فالم
یک نفر از غبار می آید مژده ی تازه ی تو تکراری ست
یک نفر از غبار آمد و زد زخم های همیشه بر بالم
باز در جمع تازه ی اضداد حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمی دانم از چه می خندم ,هم نمی دانم از چه می نالم
راستی در هوای شرجی هم دیدن دوستان تماشایی است
به غریبی قسم نمی دانم چه بگویم جز اینکه خوشحالم